Sunday, February 25, 2007

تا اونجايي كه يادمه من هر وقت هندونه زير بغلم مي ذاشتن كلي ذوق مي كردم
گاهي هم از فرط خوشحالي يه سبد گل واسه خودم سفارش مي دادم

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما امروز حالم يه جورايي گرفته شد. نمي دونم مشكل از هندونه هاي استاد بود
يا اشكال كار يه جاي ديگه بود كه اهل فن مي گن قريب به يقين دومي درسته
بعد از تعريف هاي استاد پيش بچه ها كه كار اين خانم در حد پايان نامه دكتري هست و
تبريك دوستان و دهن به دهن شدن اين خبر موندم اگه از پسش بر نيام چه سويلي بر هد
مباركم بريزم. رپيوتيشن كه ويل گو خواهد شد كامپليتلي

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خلاصه تصميم گرفتم يه عينك خوش بيني از اون فريم قشنگاش بذارم رو چشمام ببينم
جواب مي ده يا نه ! آخ راستي امشب اسكار هورررررررررررررررررا
خدا كنه بتونم بيدار بمونم. امروز بد فرم خسته شدم پنج ساعت پيش اومدم خونه
ولي هنوز وسايلم كف اتاق پهنه. امروز از بس تو مسير خيابان ولي عصر و كريمخان و هفت تير و دروازه دولت
دود ماشين و اتوبوس رفت تو حلقم داشتم خفه مي شدم طفلي اونايي كه مجبورن هميشه در اين مسيرها
تردد كنند. كاشكي بشه بيدار بمونم. پارسال كه تا نزديكي هاي صبح مراسم طول كشيد امسال رو نمي دونم
يكي از مراسم ديگه كه منو تا صبح پاي تلويزيون نگه داشت مراسم تدفين پاپ ژان پل دوم بود
كه اون هم مراسم باشكوهي بود
آهان راستي يه پ.ن بايد مي دادم

ببينيد من نمي گم پسرا بايد حتما به طرف مقابل قول ازدواج بدن اما بايد اين تضمين رو بدن
كه واقعا قصد ازدواج دارن يعني دنبال كيسي براي ازدواج هستن
يه مثال بزنم خود شما وقتي به همكارتون پيشنهاد دوستي داديد گفتيد وقتي پس از ده ماه اون
فهميد شما قصد ازدواج نداريد رفت و با يكي ديگه ازدواج كرد يعني شما فقط قصدتون دوستي بوده
حالا اون بنده خدا از كجا بايد مي فهميد تو فكر شما چي مي گذره يا من نوعي از كجا بدونم
طرفم چي فكر مي كنه ؟ حالا اين خانم راحت با قضيه برخورد كردند ولي اگر يكي بعد چند ماه دوستي با شما ديد
مثلا با معياراش جوريد بعدش شماي نوعي مثل جريان همكارتون گفتيد قصد ازدواج نداريد و طرف
خورد تو ذوقش و دپرس شد اون وقت چي؟ يا مثلا همين خانم آرزو شما از قبل با خودش و خانواده اش كاملا آشنا بوديد
و مي دونستيد كه قصدتون ازدواج نيست براي پايان رابطتون اگر شكل مي گرفت چه دليلي براش مي آورديد؟
مي دونيد هر دليلي اعم از سطح تحصيلات و عدم برابري خانواده ها چطوري غرورشو جريحه دار
مي كرد! يا اگر طرف من يه رابطه اي رو با من شروع كنه
بعد چند ماه مثلا بگه سطح مالي خانواده ما بهم نمي آن مي دونيد چقدر به من بر مي خوره
ولي اگه يه آقايي بگه من قصدم ازدواجه خانواده ام هم در جريان هستند با در جريان قرار گرفتن
خانواده دختر براي مدتي حدود چهار الي پنج ماه با هم باشن اگه ديدن بهم ميان مباركه
اگرم نه شما را بخير ما را به سلامت
اين طوري هم خانواده ها در جريان هستن و هم دختر مطمئن مي شه كه يه هدف مقدسي در بينه

البته تو دخترا هم خيلي ها نظر شما را دارند. يكي از بچه هاي دوره دبيرستان با سه چهار تا پسر دوسته مي گه دارم امتحان مي كنم ببينم كدوم براي ازدواج شرايطشون مناسب تره
يه سوال هم برام پيش اومد اگه در آن واحد دو يا سه نفر يا بيشتر به آدم پيشنهاد بدن مثل همين خانم
آدم بايد با همشون بياد وبره تا ببينه كدوم كيس مناسبتري هستن؟
به هر حال اميدوارم شما هم بزودي با يه كيس مناسب هم فكر و عقيده خودتون آشنا بشيد

خوش باشيد


1 comment:

فرهاد said...

زنده باد!دیدی ما با هم اختلاف نظر نداریم؟بالاخره رسیدیم به نقطه ای که جفتمون یه نظر داریم...ببین مهرنازی،صحبتهای روز اول آشنایی خیلی مهمه،این که طرف مقابلمون رو از نیتمون با خبر کنیم،این که برای دوستی ساده پا پیش گذاشتیم یا هدفمون والاتره،به نظر من اگه حرفها همون اول زده بشه هیچ کس متضرر نمی شه،خودم که همون اول به اون خانوم گفتم،اون می دونست که هدف من ازدواج نیست،برای همین هم من و هم اون طوری روابطمون رو ادامه دادیم که در انتها با دلخوری از هم جدا نشیم،من فکر می کنم حتی اگه پسره نگه،دختر باید سوال کنه و بپرسه که طرف مقابلش چه سطح از دوستی رو می خواد برقرار کنه....البته بهت بگم مهرناز،در حال حاضر دخترها بیشتر مثل اون دوستت که گفتی با چند نفر در ارتباط هستن عمل می کنن،به درست و غلطش کار ندارم،ولی خب من فکر می کنم شرایط جامعه تغییر کرده و کسی که انتخابهای بیشتری رو امتحان می کنه از شانس موفقیت بیشتری برخورداره...در مورد تو هم به خودت بستگی داره،البته یه کم باید تغییر کنی و در عقایدت تجدید نظر کنی،من فکر می کنم در ارتباط بودن با چند نفر،به شرطی که تا حصول نتیجه اطمینان بخش به هیچ کدومشون وابسته نشیم ضرر که نداره هیچ،کلی مفیده،کاری که خودم از مدتی قبل شروع کردم،با شما و با هر دختری که تشخیص بدم خوبه آشنا می شم و ازشون چیز یاد می گیرم،همه رو هم یکسان دوست دارم،زمانی هم تصمیم می گیرم یک نفر رو برای خودم خاص بکنم که تشخیص بدم تا حد زیادی در معیارهای ذهنیم می گنجه...من این کار رو می کنم ولی دلیل نمی شه همه این کار رو بکنن...در مورد آرزو هم،من از بچگی دوستش داشتم و می خواستم باهاش در ارتباط باشم،زمانی که من بهش علاقمند شدم در سنی نبودم که ازدواج به ذهنم خطور بکنه،شاید(تاکید می کنم شاید)اگه خواسته من در مورد اون هم پای بزرگ شدنم تغییر می کرد،به اون شکل با دلخوری از هم جدا نمی شدیم،حس دوستی من در مورد اون ارضا نشده بود،شاید اگر می شد بعدش می تونستم دقیقا تصمیم بگیرم که آیا می تونم باهاش ازدواج کنم یا نه....هرچند میون خونواده های ما تفاوتهایی هست که نمی شه نادیده گرفت....در هر حال اون برام همچنان عزیزه،هر زمان و هرجایی که باشه دوستش دارم،اون برام یه فرد خاصه....فقط برای من....در حال حاضر هم نه من ازدواج کردم و نه اون....برخلاف گفته اش که ادعا می کرد در شرف ازدواجه و چند خواستگار داره هنوز ازدواج نکرده....شاید اون هم دلایلی داره(مثل من)که ترجیح می ده مجرد بمونه.....