Friday, February 23, 2007


مي دوني به نظر من خيلي ... داشتن بعضي وقتها دردسر سازه

مثلا خيلي زيبايي داشتن٬ خيلي ثروت داشتن٬ خيلي سواد داشتن و

.....................................

يكي از اون خيلي داشتن ها غروره كه اساس حال منو بهم مي زنه

كافيه يكي مغرور باشه بد فرم از چشمم ميفته

دلم مي خواست كمكش كنم يعني حاليش كنم چي به چيه

يه جورايي هم اومدم بهش بگم ولي حيف ! فهميدم اين دختر با

داشتن خيلي زيبايي و خيلي پول و امكانات و خيلي درجه علمي

خيلي هم مغروره ! البته شايد اگه منم همچين امكاناتي داشتم و تو يه خانواده اي

بودم كه همه تحويلم مي گرفتن و عزيز همه بودم شايد منم آنورمال مي شدم

ولي خوب ديدم بد نيست. اين شكست هاي عشقي شايد يه خورده تكونش بده

و از اين حالت درش بياره. خنده دار ها ! بعضي از پسرا با تحصيلات بالاي علمي

و وضع مالي آنچناني و سمت و مقام درست حسابي كاري اونقدر شعور ندارن

كه در آن واحد به دو نفر پيشنهاد ندن. در حالي كه يكيشون كه شخص بنده باشن

رك بهش گفتم كه من تو جريان اون يكي هستم

حالا اون يكي كي باشه همين خانم مغرور. اندر عجبم با اين همه لاف در شناخت پسرا

چطور تو شناخت اين يكي كم آورد! ولي خدايي يه سر و گردن از اين آقا سر تره من

حيرونم چطور قبول كرده بود با هم در مورد ازدواج صحبت كنند

يادمه وقتي با من صحبت كرد دوستام علنا بهم فحش مي دادن كه ديوونه چرا ردش كردي

اين كه همه چيزش رديفه؟ و من فقط گفتم به دلم نشست قيافش خوبه ولي منو مي ترسونه

بعدش كه فهميديم كه همزمان با اين خانم

و خدا مي دونه شايد با چند تا ديگه هم از اين صحبتها داشته ! بچه كلي آفرين و ايول بهم گفتن

جالبه كه همون قدر كه خودش رو براي من مي كشت براي اين خانم هم بهكذا

مرسي پتانسيل و ايضا رو

راستي مي بينم همه پ.ن مي ذارن منم يكي بذارم وگرنه شب شنبه اي عقده اي مي شم خوبيت نداره

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


مي دونيد اين ايده اله كه آدم با كسي ازدواج كنه كه علاوه براينكه با خودش مچه خانواده هاشون

هم بهم بيان. چي از اين بهتر! همه دلشون اين جوري مي خواد

ولي تو زندگي واقعي اين شرايط به ندرت پيش مياد

من نمي گم يه عاشق بايد تفاوتها را از بين ببره وظيفه عاشق كه اين نيست

از نظر من كسي كه عاشقه تفاوتها رو مي بينه و درك مي كنه ولي سعي مي كنه

يه جوري اين ترازوي تقابل دو خانواده رو ميزون نگه داره كار خيلي سختيه مي دونم

براي همين من به اين جور آقايون كه چند نمونه اش رو تو دو تاپست قبلي

آوردم عاشق مي گم. ناراحت نشيدا قول مي ديد

كسي كه تفاوتها رو مي بينه و ترجيح مي ده به جاي مبارزه و تلاش خودش رو قانع كنه كه

ما سهم هم نبوديم و قسمت نبود و .............. بايد اول تو خلوت خودش فكر كنه ببينه واقعا

عاشق بوده و قدرت و قداست اون عشق فقط در حد پيشنهاد دوستي بوده ؟

نظرات فرق مي كنه ولي من به شخصه كه تا حالا كسي بهم پيشنهاد دوستي نداده

ولي اگه يه روز اين طوري شه مي گم اين آقا خودش رو دوست داشته نه منو

كه براي لذت خودش چند صباحي با من دوست باشه بعدش هم بگه ما كه قرارمون

از اول دوستي بود و بين من و تو قد يه دنيا فاصله است و موفق باشي و مويد

باي باي

حالا خودتون قضاوت كنيد اگه ما دخترا پيشنهاد دهنده بوديم و يكي نظرات شما رو رو خودتون

پياده مي كرد چه حسي پيدا مي كرديد؟


1 comment:

فرهاد said...

سلام...چرا دعوا مهرناز خانوم؟آدمهای بالغ تحصیل کرده که دعوا نمی کنن خانومی....بحث می کنن...حالا ممکنه در نهایت هیچ یک نتونن همدیگه رو متقاعد بکنن،ولی به نظر من باز ارزش داره بحث بکنن و از عقاید مختلف آگاه بشن...حرفهات رو قبول دارم،و بر اساس همون جلو می رم،این طور که فهمیدم از اونهایی هستی که طرفدار ارتباطاتی هستی که نهایتش مشخص باشه،یعنی برای مثال اگه من نوعی بهت پیشنهاد دوستی دادم،باید نوعی تضمین هم بهت بدم که در انتها ازت درخواست ازدواج می کنم،درسته؟حالا من این سوال رو از شما می پرسم،آیا هر کسی که از راه می رسه،ولو این که نیت ازدواج داشته باشه،مناسب ازدواج کردن با ماست؟اومدیم و اون فرد مثل همون پسری که گفتی یه شیاد بود،اومدیم اصلا آدم خوبی بود ولی با من نوعی مچ نمی شد و هزار و یک حالت دیگه،بحثی که من همیشه با دخترها داشتم این بود که انتظار ازدواج داشتن از هر کسی،بدون شناخت دقیقش،جز این که قیدی ایجاد می کنه که در نهایت ممکنه ضررش بیشتر به دختره برسه تا پسره،به خصوص در حالتی که پسره مناسب نیست،فایده دیگه ای نداره...چه ایرادی داره من نوعی که به شما پیشنهاد دوستی می دم،اول از صافی ذهن شما با نمره قبولی عبور کنم،بعد وقتی از نظر شمای نوعی حائز امتیازات اولیه بودم،در مورد من نوعی جدی تر فکر بکنید و بخواید که ارتباطمون به شرطی محکمتر بشه که آخرش ختم به خیر بشه؟من فکر می کنم اول باید یه رابطه دوستانه برقرار بشه تا شناخت نسبی نسبت به همدیگه پیدا کنیم،بعد از هم ضمانت بگیریم...در مورد اون حرفی هم که زدی آره،ممکنه شما راست بگید،شاید من دارم عقب نشینیم رو توجیه می کنم،هرکسی مسئول عملکرد خودشه،و بدون شک باید پای انتخابهایی که انجام می ده بایسته،من پیش خودم درمورد احساسی که داشتم مطمئنم،ولی ممکنه از نظر شما این اطمینان تو خالی باشه،همه چیز ممکنه...دلیل نمی شه چون یه جور فکر نمی کنیم بخوایم همدیگه رو محکوم کنیم...بگذریم،جواب حرفهات رو در مورد اون فایل خوندی؟سوال دیگری نداری؟