Monday, February 12, 2007


حرفهایمان ناتمام


تا آغاز می کنیم وقت رفتن است


ثانیه ها رفته اند


ای دریغ چه قدر زود دیر میشود


1 comment:

فرهاد said...

سلام...اون متنی که برات فرستادم یه داستانه...دلیل نداره حتما واقعی باشه....اون موردی که ازم پرسیده بودی و من جواب دادم(راجع به آرزو)عقیده شخصی خودم بود....شما ظاهرا فرهاد داستان رو با فرهاد وبلاگ یکی گرفتی مهرناز خانوم(چشمک)...اگه می شه بدون در نظر گرفتن فرهاد وبلاگ متن داستان رو نقد کن...البته اگه تمایل داری...ممنون می شم