
من زندگی را دوست دارم ولی اززندگی دوباره می ترسم
دین را دوست دارم ولی از کشیشها می ترسم
قانون را دوست دارم ولی از پاسبانها می ترسم
کودکان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم
سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم
عشق را دوست دارم ولی از زنهامی ترسم
من می ترسم پس هستم....اینچنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم
حسین پناهی
No comments:
Post a Comment